جدول جو
جدول جو

معنی روشنی بخش - جستجوی لغت در جدول جو

روشنی بخش
توضيحٌ
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به عربی
روشنی بخش
Lucidly
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به انگلیسی
روشنی بخش
clairement
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به فرانسوی
روشنی بخش
واضح طور پر
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به اردو
روشنی بخش
klar
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به آلمانی
روشنی بخش
ясно
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به اوکراینی
روشنی بخش
jasno
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به لهستانی
روشنی بخش
清晰地
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به چینی
روشنی بخش
claramente
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به پرتغالی
روشنی بخش
chiaramente
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
روشنی بخش
claramente
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
روشنی بخش
স্পষ্টভাবে
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به بنگالی
روشنی بخش
duidelijk
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به هلندی
روشنی بخش
อย่างชัดเจน
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به تایلندی
روشنی بخش
kwa wazi
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به سواحیلی
روشنی بخش
açıkça
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
روشنی بخش
명확하게
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به کره ای
روشنی بخش
ясно
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به روسی
روشنی بخش
באופן ברור
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به عبری
روشنی بخش
dengan jelas
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
روشنی بخش
स्पष्ट रूप से
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به هندی
روشنی بخش
明確に
تصویری از روشنی بخش
تصویر روشنی بخش
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روان بخش
تصویر روان بخش
شاد کننده، آرامش دهنده، بخشندۀ روح وجان، خداوند، روح القدس
فرهنگ فارسی عمید
(مِهْ دَ / دِ)
حرکت دهنده و به جنبش درآورنده. (ناظم الاطباء) :
روش بخش پرگار جنبش پذیر
سکونت ده نقطۀ جایگیر.
نظامی.
رجوع به روش شود
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ دَ / دِ)
روزی بخشنده. رازق. رزاق
لغت نامه دهخدا
(مِ)
روشنایی بخشنده. روشنایی دهنده. نوربخش. نوربخشنده. نوردهنده. آنکه یا آنچه روشنایی ببخشد. آنکه یا آنچه بتواند نور دهد:
بنام روشنایی بخش بینش
که روشن چشم از او گشت آفرینش.
نظامی.
ای چو خورشید روشنایی بخش
پادشا بلکه پادشاهی بخش.
نظامی.
گرچه خورشید فلک چشم و چراغ عالم است
روشنایی بخش چشم اوست خاک پای تو.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(مَ حَبْ بَ)
محلل. (یادداشت مؤلف). رجوع به روایی و روایی دادن و روایی بخشیدن شود
لغت نامه دهخدا
(مَ کَ مَ / مِ پَ سَ)
رجوع به روایی بخش شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از روان بخش
تصویر روان بخش
جانبخش، روحبخش
فرهنگ لغت هوشیار